محمدمهدیمحمدمهدی، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

منو پسرم شما همه

lala

داشت عباس قلی خان پسری / پسر ِ بی ادب و بی هنری اسم ِ او بود علی مردان خان / کُلفت ِ خانه زِ دَستش به اَمان پشت ِ کالسکه یِ مردم می جَست / دل ِ کالسکه نشین را می خَست  هر سَحرگه دم ِ در بر لب ِ جو / بود چون کرم ِ به گِل رفته فرو بسکه بود آن پسره خیره و بد / همه از او بَدشان می آمد هر چه می گفت لَله لَج می کرد / دَهَنَش را به لله کَج می کرد هر کجا لانه ی ِ گنجشکی بود / بچه گنجشک درآوردی زود هر چه می دادند می گفت کَمَست / مادرش مات که این چه شکمست نه پدر راضی از او نه مادر / نه معلم نه لله نه نوکر  ای پسر جان ِ من این قصه بخوان / تو مشو مثل ِ علی مردان خان
24 مهر 1393

دل نوشته

چشم چشم دوتاچشم،خمارونافذ و مست.شب تاسحربیدار بود،مو مو یه خرمن،قشنگ و مشکی یک دست خالخال دوگونه،گونه استخونی لب لب دوتالبهمینجوری میخندید قربون برم ماشاالله مامان چقدر قشنگ بود دست دست دوتا دست،چه مشکلاکه حل کرد دستات چه مهربون بود،بادستای مهربونش اخرین بارنازم کرد، لب لب دو تا لب. خشکوترک خورده بود،پا،پا،دوتاپای خسته ولی پر توان،دستدست دوتادست بااون دستایگرمش چقدر قشنگ نازم کرد،نگاه کردم عکسشو.برام هنوزم قشنگه،قربون چشماش برم همون چشمای مستش،مظلوم ونیمه باز بود،مامان چند وقته رفتی?قربون دستات برمرفتی نازم نکردی?قربون چشمات برمرفتیونگام نکردی،اخرین بار یادمه با اون دستای گرمت،نوازشت یادمه عین بچگیام نازم کن ،یکم نوازشم کن نوازش...
19 مهر 1393

کچل خان

غروب رفتیم خونه مادر بزرگت که آقایی گیر داد من باید ببرم موهای محمد مهدی رو کچل کنم خلاصه اینقدر گفت تا بابا جون گفت من خودم میبرم ببینم سر بچه کوچولوهارو میزنن ا نه تورو با خودش برد بعد نیم ساعت برگشتین تو کچل شده بودی من که قیافه  مظلومتو دیدم با اون سر کچل زدم زیر گریه خیلی دلم شکست دیگه اولین و آخرین باره که کچلت کردن  مامانی اینجا 9 ماهه هستی ...
11 مهر 1393

دااااااااالی

محمد مهدی کجاااااااست   محمد مامانی کجااااااااااییییی                                                                دااالییی    جیگر مامان ...
11 مهر 1393

شن

پسرم عاشق سنگ بازی و سنگ پرت کردنه همین که میریم تو حیاط خودتو از بغلم پرت میکنی رو شنها کار من سنگ دادن به شماست که توهم دائم پرت کنی و بخندی   اصلا نمیگی که پاهات درد میکنه ولت کنم رو شن جهاردست و پا میری   ...
10 مهر 1393

جیگر طلای مامان

عزیز دل مامان الان 10 ماه و 13 روزت هست از 7 ماهگی که 2 تا دندون پایینیات در اومده تا الان 3 تا دندون داری در میاری یکی از بالا 2 تا هم از پایین گاهی هم تب میکردی و شبا داد میزدی فکر کنم از دندونات بوده که اذیت میشدی ولی الان اومده بیرون از لثه هات ایشالله دیگه روزای سختت رو گذروندی ...
10 مهر 1393
1