lala
داشت عباس قلی خان پسری / پسر ِ بی ادب و بی هنری اسم ِ او بود علی مردان خان / کُلفت ِ خانه زِ دَستش به اَمان پشت ِ کالسکه یِ مردم می جَست / دل ِ کالسکه نشین را می خَست هر سَحرگه دم ِ در بر لب ِ جو / بود چون کرم ِ به گِل رفته فرو بسکه بود آن پسره خیره و بد / همه از او بَدشان می آمد هر چه می گفت لَله لَج می کرد / دَهَنَش را به لله کَج می کرد هر کجا لانه ی ِ گنجشکی بود / بچه گنجشک درآوردی زود هر چه می دادند می گفت کَمَست / مادرش مات که این چه شکمست نه پدر راضی از او نه مادر / نه معلم نه لله نه نوکر ای پسر جان ِ من این قصه بخوان / تو مشو مثل ِ علی مردان خان
نویسنده :
فرشته
10:03